هرچی که تو دلمه

سلام من امروز اولين برف پاييزي رو ديدم ديروز اينقدر هواخوب بود اصلاباورم نميشد كه برف بباره صبح كه ازاتاق

مدم بيرون ديدم واي داره برف مياد اينقدر برف دوست دارم ولي ازسرماي بعدش متنفرم حيف برف خيلي كم بود زود

اب شد الان هواخيلي سرده شانسمونم همين امروز عملي نقشه برداري داشتيم  مثل منگلا تو اون هواي سرده

هي اندازه بگير هي تو دوربين نگاه كن ولي يه جا ضايع شدم ميخواستم ژالون رو نگاه كنم بايد يك چشممو

ميبستم تا ببينم ولي من نميتونم  ضايع دستمو گذاشتم روچشمم همه خنديديم يا يكي از بچه ها گفتش چرااون

متر قبلي رو نياورديم استاد گفت زمين خيسه زنگ ميزنه يكي از بچه ها گفت استاد به كي زنگ ميزنه منم

گفتم خب اس ام اس بده خنديديم  يه پسره هم رفته بود شاخص رو نگه داشته بود يكي از بچه ها ازدوربين بايد نگاه

ميكرد عدد روي شاخصو ميگفت بيچاره هي پيچها رو مي پيچوند تا تنظيم بشه ببينه گفتش استاد من كه چيزي

نميبينم استاد ميگفت اشتباه ميكني حتما بعد كه خودش نگاه كردديد واقعا عددي شخص نيست به پسره ميگه

شاخصو از از اون وري بگير كه روش عدده چپكي گرفته بودش مرديم از خنده ازبس سرپابوديم پاهامون حسابي درد

گرفته بود  مجبور بوديم مسخره بازي در بياريم يادمون بره بعدش كلاس نداشتم اما تو اتاقم تهنا بودم به خاطر همين

رفتم سر كلاس تفسيربچه ها اينقدر حرف زديم عكساي عقد يكي از بچه هارونگاه كرديم خوراكي خورديم خوب بود

حالا استاده هم ازاون سختگيرا هي بقيه رو دعوا ميكرد كه حرف نزنيد خوشبختانه به ماكه چيزي نگفت فقط اخراي

كلاس گفت يكيتون بره جلو بشينه الانم كه اومدم اينجا پيش دوستاي گل گلابم مخصوصا حديث جون كه مياد

ميخونهواي 4روز بيكارم فقط 4شنبه يه كلاس دارم برعكس همه من خوشم مياد كلاس داشته باشيم اخ

اينجانميتونم بخونم هواهم كه سرده نميشه رفت بيرون حوصلم سر ميره ايشالا فردا ميرم حرم براهمتون دعا ميكنم

به شرطي كه نظر بزاريد!



نظرات شما عزیزان:

مهدیه
ساعت22:31---20 تير 1392
ای خدا غش کردم

بشار
ساعت10:14---30 آبان 1390




بشار
ساعت8:11---28 آبان 1390

سلام و صبح بخیر
چه خبر ؟ خوب و سلامتی ؟
با هوای سرد چیکار میکنی ؟
امیدوارم سراسر هفته همه ی کارهات بر وفق مراد سپری بشه و شاد و سلامت باشی ...
دوستت دارم ...




حدیث
ساعت18:15---27 آبان 1390
پریروز برات پیام گذاشتم ثبت نشدم. جواب این پست رو توی وب خودم گذاشتم.
بووووووووووس


بشار
ساعت8:05---26 آبان 1390

سلام و صبح بخیر
فکر نمیکردم اینهمه تا حرم دور باشه ...
پس خیلی به زحمت افتادی و بینهایت سپاسگذارم ...
دوستت دارم و تعطیلات آخر هفته ی خوبی داشته باشی ...




بشار
ساعت8:44---25 آبان 1390

سلام و صبح بخیر عزیز
حالا دیگه شرط میذاری ! آی آی آی ...
شوخی بود و واقعا التماست میکنم و ازت میخوام لطف کنی و دعام کنی ...
اونم تو حرم ...
خوش بحالت حالا هوا سرده حتما دم ورودی های حرم فرش آویزون کردن زمستون حرم هم عالیه ...
هر وقت میام اینجا دلم هوایی میشه چقدر خوبی که خدا اینقدر بهت توفیق داده ...
خوابگاه تا حرم دوره یا نزدیک ؟
خاطرات خوشت رو خوندم یاد چشم بستن خودم افتادم ما آموزش نظامی داشتیم و بردنمون میدان تیر و 15 تا گلوله دادن گفتن باید بزنین هدف و نمره داره ...
من هم همشو زدم وقتی همه شلیک کردن تموم شد و رفتیم جلوی سیبلهامون بیان ببینن و نمره مون رو بدن دیدم همشو زدم سیبل دوست بغلیم و سیبل من خالیه !!!
همه خندیدن و منم نمره نیاوردم ...
نسیبه جان مواظب خودت باش ...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:
دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:, 15:50 نسیبه| |

Design: ♀ali-hadis♂