هرچی که تو دلمه

سلام  حالم اصلاخوب نیست اعصابم داغونه قاطی کردم ازاون طرف هرچی میخونم انگارنه انگار سوالای امتحان خیلی سخته امرور که دلم خیلی گرفته بود وخیلی خسته شده بودم اردرس خوندن ودلتنگم شده بودم بعد ازامتحانم رفتم حرم حالا که میخوام برگردم توی کیفم نگاه میکنم میبینم کیف پولم که عابرم وکارت دانشجوییم توش بوده نیست برای باردوم همجین اتفاقی برام میفته اخه پولم خیلی توکیفم نبود که یکی بزنه خداروشکر توعابرم فقط بود خیلی داغونم نمیدونم کجاگم شده که دنبالش بگردم خیلی برام دعاکنید خیلی


برچسب‌ها:
چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:, 21:27 نسیبه| |

سلام دوستاي خوبم

من يه چند قتي نيستم اخه امتحاناته ديگه مخصوصااين ترم درسام سختن وتصميم گرفتم خيلي بخونم پس نت تعطيل  گفتم يه بارنگرانم نشيد مثل حديث جون كه بي خبر غيب شد حتماداره خرخوني ميكنه ايشالا همتون موفق باشيد براي منم دعا كنيد معلوم نيست كي بيام پس يه خداحافظي طولاني دلم براتون تنگ ميشه


برچسب‌ها:
یک شنبه 11 دی 1390برچسب:, 15:51 نسیبه| |

از هر چی بگذریم باز وقتی پیش میاد که گوشه اتاق بشینی و دلت بگیره !! دلت بگیره از همه چی ...تا حالا شده از دست خودت خسته شده باشی ؟؟... من... من ... هر شب دلم می گیره ...آره هرشب ... !! هر شب گوشه اتاقم میشینمو فقط دوست دارم سرمو رو پاهام بذارم ... دوست دارم گوشه اتاق تاریکم دستمو بذارم رو صورتمو صدای ناله هامو خفه کنم !! تا مبادا کسی صدای ناله هامو بشنوه ... تا یکی میاد تو اتاقم مجبورم یه دروغی سر هم کنم تا کسی دلیل اشکامو ندونه ... به هر کی دروغ بگم به خدا که می رسم غیر ممکنه اون نفهمه.

امشب دلم پره ... دلم حسابی تنهاست ... میگن خدا تنهاتر از ماست !!! از اینکه هر شب میرم پیشش و گریه می کنم خجالت می کشم...یعنی خدا از دست من ... از دست شکایتام از دست غرغر کردنام خسته نشده ؟؟ می دونی چیه !! گاهی وقتا اصلا دلیل گریه هامو نمی دونم یه جورایی وقت و بی وقت تو رختخواب ... یا توی اتاق تاریک ...  یا حتی گاهی وقتا که جایی رو پیدا نمی کنم جلو همه می زنم زیر گریه... ما آدما دلمون به چی خوشه ... از صبح تا شب چند بار خدا رو صدا میزنیم ... !! چند تا دروغ و غیبت ... ؟؟

خیلی واسم جالبه ! همش دنبال بهانه می گردیم تا فقط یه دعامون فقط یه دونش مستجاب نشه ... تا اون وقت با قهرو عصبانیت علیه خدا اقدام کنیم ...یادمون رفت چه عهدهایی که با خدا بستیم و زدیم زیرش ... یادمون رفت چه بی احترامی هایی که به پدر مادرمون کردیم ... چه نمازایی که قضا شد ... خدای مهربونم !!! بسه این همه مهربونی ... بخشش... و لطف  ... که با عشق نثارمون می کنی ... بیا لااقل یه روز هم که شده مهربون نباش ... بیا لااقل لااقل واسه چند ثانیه اون خورشید زیبا رو که مهربونی داره ، طلوع و غروب می کنه از آسمونت برش دار....بیا دریا رو از ما بگیر ... بیا اصلا نعمت دست و چشمو از ما بگیر ... تا حالا خودمونو بدون نور چشم تصور کردیم ؟؟... چقدر رنج آوره...

این همه لطف وای خدا واقعا خجالت آوره ... وقتی به یاد نماز صبح هام می افتم ... واقعا خجالت می کشم ... نمازی که از اول تکبیرالحرامش تا آخر سلامش همش چشام بسته و با خواب می خونم ... بعدشم با کله شیرجه می زنم تو رختخواب ... بدون هیچ دعا و درخواست نیازی ... ای کاش ما آدما واسه یه دقیقه هم که شده خدا  رو از ته دل ... نه به خاطر نیازمون بلکه فقط به خاطر خود خودش صدا بزنیم ... چه قدر زیبا و لذت بخشه تا حالا شده وقتی صبح از خواب بیدار میشی قبل از هر چیزی و هر کاری بیای از ته دل خدا رو صدا بزنی و بهش بگی سللللللللللللللللللام خدا جونم ؟؟؟

میدونی چیه ... خدا از همه ی ما تنهاتره ... موقعی که به خدا محتاج میشیم خدا عاشق ما میشه و منتظره ما صداش کنیم ...

و در آخر این جمله رو از ته دلم تقدیم به شماها می کنم تا ازش لذت ببرین ...

و خداوند نه به خاطر خورشید و نه به خاطر زمین بلکه به خاطر گل هایی که بر ایمان می فرستد چشم به راه پاسخ است


برچسب‌ها:
یک شنبه 11 دی 1390برچسب:, 15:46 نسیبه| |

سلام دوستای گلم الان که داشتم پست قبلیمو نگاه میکردم دیدم چه قدر خوشحال بودم واوضاع مرتب بوده ولی حالا خیلی بدشده نه ناشکری نمیکنم زندگی فرازونشیب داره دیگه الام کمی بهترشدم اخه رفتم حرم وکلی ارامش گرفتم هیات هم خیلی بود قشنگ عزاداری میکردن نمیدونم کلا چون محرمه عزاداری میکردن یا مناسبتی بودخلاصه اومدم اتاق وتنهام  بالاخره اینترنت لپ تاپمو وصل کردم دیگه لازم نیست ازاینترنت دانشگاه استفاده کنم اخه خیلی سخت بود تواتاقم که وصل نمیشدم ولی الان خداروشکر راحت شدم فرداقراره برم بااستاد بدجنسمون صحبت کنم که 3شنبه ازم امتحان بگیره وخلاصم کنه دعاکنید دوستتون دارم


برچسب‌ها:
یک شنبه 4 دی 1390برچسب:, 17:27 نسیبه| |

Design: ♀ali-hadis♂