هرچی که تو دلمه

سلام خداجونم هروقت که دلم میگیره همه چی دست هم میده تاحسابی بدتربشم ولی خدایاشکرت خدایابقیه که منو تنهاگذاشتن تو تنهام نذار مثل همیشه پناهم باش یاورم باش


برچسب‌ها:
چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:, 9:54 نسیبه| |

سلام خداي من خيلي خيلي كلافم خيلي دلگير خيلي دلتنگ خيلي داغون چرااينقدراتفاق بدبرام ميفته

خدايانميخوام ناشكريت كنم نه نه اصلافقط خدايا خيلي خستم كه دلم ميخوادسرمو روي شونه هات بذارم گريه كنم

تااروم بشم تاارومم كني  كاش ميشد همين الان ميتونستم برم حرم تااروم بشم اخي كه از5شنبه تاديروز

چقدرخوب بودم دلم گرفته


برچسب‌ها:
سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:, 19:11 نسیبه| |

سلام

خب امروزهم وارد21سالگی شدم روزای تولدم یه حس خاصی دارم صبحی ازدست یه دوستم خیلی ناراحت

شدم ازش توقع نداشتم کم کم دارم دوستای واقعیمو کشف میکنم خیلی دلم ازش گرفت حالا بی خیال منم فردا

تلافیشو میکنم خب شبی بایه هم اتاقیم رفتیم بیرون یه کیک خوشگل خوشمزه خریدم توی راه یه پسره کیکو

دستم دید گفت تولدت مبارک بازدمش گرم وقتی هم که اومدیم دانشگاه چون شب بود ون بود که سرویس

دخترپسراجداازهمن رانندهه گفت دوتاازدخترامیتونید بیایید سوارشید من که خیلی تعجب کردم اخه ماروهمچین

عقده ای کردن برام پیش اومده که مثلاتوی ون که مال پسرابوده فقط یک پسرنشسته بوده ورانندهه به زور دخترارو

سوار کرده ولی رانندهه امشب مهربون بود کسی ازدخترانرفت اخه منم خسته شده بودم خلاصه بادوستم که

ازدواج کرده بود جلو نشستیم جلوتر چندتاپسره اومدن سوارشن جاشون نمیشد یکیشون  گفت من ذوق کردم میام

وایستاده سوار میشم خلاصه هی توی سرویس صدای خنده میومد احساس کردم ازبی جنبگیشونه اومدیم اتاق وتولدگرفتم وجاتون خالی کیک میل نمودیم والانم که ساعت 12:27 شبه بچه هاخوابن به جزمن ویکی دیگه که داره

باشوهرش تلفنی حرف میزنه اخی من طفلکراستس مطلب قبلی رو قبا نوشتم ولی وقت نکردم بذارمش

توی ورد سیوش کردم کلاشکلکاش نیست خیلی بدشده ببخشید دیگه نه که الان مثلا چه جمعیتی میان اینجا

ومیخونن راستی حدیث جون بهم میگی که عکسای توی سیستمو چه جوری بذارم توی وب خب فرداساعت 8کلاس دارم شب به خیر


برچسب‌ها:
یک شنبه 9 مهر 1391برچسب:, 1:11 نسیبه| |

سلام

شنبه رسیدم مشهد اولش وقتی اومدم یه جوری بودم دلم گرفته بود امابعدش که رفتم دانشکده

دوستامودیدم اینجوری شدم وبعد مشغول وراجی کردن و.... بعدهم رفتم سرکلاس انقلاب که البته

حذفیدمش اخه فقط شنبه ها همین یک کلاسو داشتم به جاش تاریخ امامت روسه شنبه هابرداشتم که وقتی میرم خونه ازاونجا شنبه حرکت کنم نه جمعه عصرشنبه هم رفتیم حرم وکلی اروم شدم خیلی خوش گذشت اما نه ظهرش واسه وراجی کردن ونه شب که ازحرم برگشتم به سلف نرسیدم فدای سرم اخه

ظهریکشنبه هم بابچه های یونی رفتیم روبروی سازمان ملل به خاطرتوهین به پیامبر اعتراض دادوبیداکردیم گزارش واینا هم گرفتن که من پشت سر یکی بودم که ازش مصاحبه کردن وشب البته من ندیدم ازیکی دوستام شنیدم که اخبارشبکه یک تصویرقشنگ من هم افتاده بوده وبعدش بازکه برگشتم به غذانرسیدم راستی

دیگه همراه غذانه سالادی نه دوغی نه شوری نه .............هیچی نمیدن فقط سس میدن برنجاش افتضاح شده اتوبوساگرون ترشدن دیر به دیر میان و.......ماهم اینجوری البته جلوی امور دانشجویی جمع شدیم واعتراض

وداد وبیداد وشعار و.........خیلی شلوغ بود بچه هاغذارومیگرفتن ازسلف میومدن میرختن جلوی دراموردانشجویی

وبراشون پول خرد پرت میکردن یعنی که دارین ازما گدایی میکنید وبقیه هم دست میزدن دمشون گرم اینقدر جرات

داشتن ولی پارسال هم اعتراض کردیم نتیجه ای نداشت بقیه روزاهم رفتیم کلاس واومدیم دیگه الان خوابم میاد

عصری قراره بریم دانشکده علوم جشن بعدشم بهمون گل بدن وبریم حرم راستی دیشب صدیقه بدجوری سوپرایزم

کرد خیلی خوشحال شدم اصلاازش توقع نداشتم وفکرشوهم نمیکردم دستش طلادوستتون دارم فعلا

 


برچسب‌ها:
یک شنبه 9 مهر 1391برچسب:, 1:5 نسیبه| |

Design: ♀ali-hadis♂