هرچی که تو دلمه

امروز ديگه واقعا كلافه شده بودم اخه واسه دندون دردم دوتا دندون دارم خيلي

عفونت كردن يه بار جراحيشون كردم مردم از درد 6روز درد داشتم الانم كه عصب

كشيش كردم وحشتناك 3روز درد داشتم ديگه عصبي شده بودم امروزم با

اين همه درد دوباره نوبت داشتم ديگه گريم گرفته بود تو مطبم كه رفتم كلي

نشستم اين منشيه هم بدجنسه تا ميگه خيلي وقته نوبت ما شده قاط ميزنه

نميدونه مريضا از اون قاط ترن خلاصه ناجور عصبي بودم ومامانم ازم ناراحت شده بود

همين كه اودم ناهار بخورم از دست خودم ناراحت شدم بغض گلومو گرفت واشكام

ريختن دوست ندارم كسي رو ناراحت كنم مخصوصا فرشته اي مثل مامانمو كلا امروز

نميدونم چه طورم شده بود حوصله هيچي نداشتم وهي بيخود گريم مي گرفت

اينقدر خداخدا كردم تا ارومم كنه باورتون نميشه چنين ارامشي گرفتم خودم شاخ در

اوردم تازه يه خبر خوشم از بابام شنيدم كه ميخواد منو به يه ارزوم برسونه خدا جونم

يعني من لياقتشو دارم ازت خجالت ميكشم خداي گلم واسه همه چي ممنونتم كه

داري منو به ارزوهام ميرسوني


برچسب‌ها:
پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:, 15:43 نسیبه| |

خداجونم سلام خوبي توكه ميدوني من غير ازتوكسي روندارم تو تنها تكيه گاهمي

نذار ازت دور شم بعضي وقتا خيلي ازت دور ميشم خيلي دلم ميگيره از همه چي

خسته ميشم از زندگي از خودم يه حاج اقا ميگفت دليلش اينكه خدا رو فراموش

ميكنيم اما خدايا نمي خوام فراموشت كنم خدانذار هيچ كس فراموشت كنه خيلي

دوست دارم يادم بده به يادت باشم تا به يادم باشي


برچسب‌ها:
چهار شنبه 23 شهريور 1390برچسب:, 10:57 نسیبه| |

يه بار دوستم پريسا يه عطر خيلي بدبو كه از داداشش كش رفته بود  همراش تو

كلاس واسه حالگيري وخفه كردن  اورده بود خيلي بدبو بود خيلي رفتيم پشت پسرا

نشستيم هي سر اين عطره رو باز ميكرد به من وخودشوصديقه ميزد من كه داشتم

خفه ميشدم يه پسره هم كلافه شده بودهي به دور وبرش نگاه ميكرد وما هي مي

خنديديم اين كلاس كه تموم شد صديقه از ما جدا شد بعد كه ما رو ديد كلي بدوبيرا

گفت ابرومو برديد خجالت ميكشيدم از كنار بچه ها رد شم يه بار ديگه همراه پريسا

رفتم يه دانشكده ديگه واسه كلاس رياضيش دو تا از پسرامونم بودن وقتي اين دوتا

رو ديديم يهو پريسا دستمو كشيد گفت بيا بريم پشت اين درخته قايم شيم نبيننمون

نمي دونم هدفش از اين كارش چي بوده خلاصه رفتيم پشت درخته يهو ديديم اون

دوتا برگشتن ودارن به ما نيگا ميكنن ابرومون رفت قربون اين پريسا برم كلاسشم ياد

نداشت كجاست يه ساختمون اشتباهي رفتيم ديديم دوباره ازجلومون در اومدن چشم

تو چشم شديم وسلام كرديم قربون اون دوتا هم برم اونا هم اشتباهي رفته بودن

خلاصه ابرومون رفت با اين خل بازيهاي پري جون


برچسب‌ها:
سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:, 15:36 نسیبه| |

دلم برای پاکی دفتر نقاشی و گم شدن در آن

خورشید همیشه خندان، آسمان همیشه آبی

زمین همیشه سبز و کوههای همیشه قهوه ای

دلم برای خط کشی کناردفتر مشق با خودکار مشکی و قرمز

برای پاک‌کن های جوهری و تراش های فلزی

برای گونیا و نقاله و پرگارو جامدادی

دلم برای تخته پاک‌کن و گچ های رنگی کنار تخته

برای اولین زنگ مدرسه

برای واکسن اول دبستان

برای سر صف ایستادن ها

برای قرآن های اول صبح و خواندن سرود ایران اول هفته

دلم برای مبصر شدن ، برای از خوب ، از بد

دلم برای ضربدر و ستاره

دلم برای ترس از سوال معلم

کارت صد آفرین

بیست داخل دفتر با خودکار قرمز

و جاکتابی زیر میزها ،

جا نگذاشتن کتاب و دفتر

دلم برای لیوان‌های آبی که فلوت داشت

دلم برای زنگ تفریح

برای عمو زنجیر باف بازی کردن ها

برای لی‌لی کردن

دلم برای دعا کردن برای نیامدن معلم

برای اردو رفتن

برای تمرین های حل نکرده و اضطراب آن

دلم برای روزنامه دیواری درست کردن

برای تزیئن کلاس

برای دوستی هایی که قد عرض حیاط مدرسه بود

برای خنده های معلم و عصبانیتش

برای کارنامه.... نمره انضباط

برای مُهرقبول خرداد

دلم برای خودم

دلم برای دغدغه و آرزو هایم

دلم برای صمیمیت سیال کودکی ام تنگ شده

نمی دانم کدام روز در پشت کدام حصار بلند کودکی ام را جا گذاشتم

کسی آن سوی حصار نیست کودکی ام را دوباره به طرفم پرتاب کند؟


برچسب‌ها:
سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:, 14:30 نسیبه| |

سلام دوستاي گل گلابم

اخي پارسال يادش به خير اين موقع چقدر شادوشنگول بودم اخه مشهد كه ارزوم بود قبول

شده بودم امسالم دوستام كه مونده بودن پشت كنكور قبول شدن دلم واسه دبيرستان

 تنگوليده وقتي كه يكي از دبيرامون نميومد دوور هم مينشستيم و كلي چرت وپرت ميگفتيم

وميخنديديم يا بهم زنگ ميزديم ويك ساعت گل ميگفتيم وگل ميشنيديم وهي ميخنديديم وخل

بازي در مياورديم ولي حالا ازهم جدا شديم هركسي يه جا قبول شده دوتاشون زابل دوتاشون

كرمان يكيشونم همين بم يكيشونم كه عروس شد ديگه اون صميميتا از بين رفته دليلشم

نميدونم با اينكه من احوالشونو ميگيرم وبشون زنگ ميزنم ولي ميفهمم ديگه اون صميميت

وجود نداره واونا دير به دير فقط يه اس ميدن دانشگاه هم خوبياي خودشو داره ولي نميدونم چرا

مثل اون دوستام اونقدر شوخ نيستن ديگه اونقدر نميخندم ولي خيلي بامعرفتن دمشون گرم

خيلي به اونا مي ارزن با اين حال احساس تنهايي ميكنم ميدونم بهترين دوستم خداست

وهميشه هوامو داره


برچسب‌ها:
سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:, 13:12 نسیبه| |

Design: ♀ali-hadis♂